-
جای خالی....
دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 09:53
-
ساخت عشق ۰ بی ضمانت۰
دوشنبه 30 اردیبهشت 1387 09:51
-
عاشقانه های اشنا
سهشنبه 20 فروردین 1387 18:18
ای کاش که معشوق ز عاشق طلب جان می کرد، تا که هر بی سرو پایی نشود یار کسی !!! ........ هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت....هیچ ادایی جای اون نازو اداتو نگرفت....پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه، روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت... ......... میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د...
-
مث ما شاد باش
سهشنبه 20 فروردین 1387 18:02
-
خیالباف
سهشنبه 20 فروردین 1387 17:21
به حساب خیالبافی ام نگذار، اما ستاره ای دارم در تیره ترین شب ها! . فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد ، به چراغهای کوچک یک هواپیما.............
-
معلق
دوشنبه 6 اسفند 1386 18:15
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 اسفند 1386 20:07
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب .. بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه ...چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب
-
تو مرا میفهمی؟؟؟؟
پنجشنبه 2 اسفند 1386 19:34
-
۵ وارونه
سهشنبه 30 بهمن 1386 19:34
-
اگر.......................
سهشنبه 30 بهمن 1386 19:21
اگر باد بودم می وزیدم، اگر ابر بودم می باریدم، اگر مهر بودم می تابیدم، اگر خدا بودم می آفریدم تا بدانی دوستت دارم .... اگر ابر بودی به انتظار اشکت می نشستم، اگر مهر بودی در پرتو ات خود را گرم می کردم، اگر باد بودی چون برگ خزان خود را بدستت می سپردم، اگر خدا بودی به تو ایمان می آوردم تا بدانی دوستت دارم، اگر هیچ بودی...
-
فکرشم نمیکردی؟؟؟؟
سهشنبه 30 بهمن 1386 19:16
من با یه دنیا خاطره تو به من گفتی برو من چه جوری جداشم از تو من میخوام از دنیا برم تو میگی تنهایی برو من میمیرم جداشم از تو من با دلی خون از غم تو چی میشه بمونی با من نگوشرم میکنم از تو من با خودم میگم دل تو چرا بد میکنه با من باشه دل میکنم از تو (( رفتم از شهرخدا ستاره چیدم واسه تو تو ستارمو سوزوندی آخرش گفتی برو آی...
-
الووووووووووووووووووووو
سهشنبه 30 بهمن 1386 19:05
الو ... الو... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده. بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ... هر چی میخوای به من بگو قول...
-
بوق بوق بوق
سهشنبه 30 بهمن 1386 18:46
تعداد : ۱ بوق کوچولو مفهوم : سلام علیک ( احوال پرسی با راننده آشنا ) ۲ بوق به ... خیلی مخلصیم ( احوال پرسی با راننده آشنا ) ۳ بوق کجایی بی وفا ( احوال پرسی با راننده آشنا ) ۵۶۹ بوق کجا ... ؟؟ ( ویژه مسافر کشی ) بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت بدو بیا دیر شد ( صدا زدن خانوم جهت رفتن به مهمانی ) بوق بدون وقفه معمولی با...
-
گدای ۲ نقطه ام
سهشنبه 30 بهمن 1386 18:18
-
باز باران......
سهشنبه 30 بهمن 1386 18:16
باز باران....... ونشانی ازتو وغم انگیز دلم ......که دگر حسی نیست من ندارم همدم ....... تونداری همدم همدمم قطره ی اشک همدم تو خوشبختی بازباران ودلم سخت گرفته است ازاین خاطره یادگاری که اگرچه زیباست اما چه بگویم بازباران وهوایم ابری دلم این بار گرفت سخنت تلخ ولی شیرینیه تو ت اابد بردل من می ماند
-
گاهی..............
سهشنبه 30 بهمن 1386 15:21
آر ی... گاهی وقت ها عاشق می شویم وطوری عشق می ورزیم که گویا معشوق پاره ای از تنمان شده و هر لحظه خود را به او نزدیکتر می بینیم به طوری که همه آینده خود را در وجود او خلاصه کرده و حتی گاهی اوقات زندگی بدون او را بدتر از جهنم می بینیم و گاهی اوقات دلمان آنقدر برایش تنگ می شود که می خواهیم او را از رویاهایمان بیرون کشیده...
-
برای همیشه
سهشنبه 30 بهمن 1386 15:09
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی ,سالها دیر کرده است در آیینه به...
-
جواب بده
سهشنبه 30 بهمن 1386 14:32
بهر دیدارم چرا چون سایه پنهان امدی؟ امدی تسکین دهی یا بهر درمان امدی؟ راه گم کردی بگو یا بخت من بیدار شد؟ یا شنیدی در دم مرگم هراسان امدی؟
-
هر جور تو حال میکنی
سهشنبه 30 بهمن 1386 14:27
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند تار موی توست اما ریشه ی عمر من است
-
پنج وارونه....۵...۵...۵
سهشنبه 30 بهمن 1386 14:21
پنج وارونه چه معنا دارد؟ خواهر کوچکم از من پرسید .... من به او خندیدم... کمی ازرده و حیرت زده گفت روی دیوار و درختان دیدم باز هم خندیدم گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه پنج وارونه به مینا میداد انقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد ................ بی...
-
به که؟؟؟؟
سهشنبه 16 مرداد 1386 09:36
به که باید دل بست؟؟؟ به که شاید پیوست ؟؟ ان تگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله ای پنهانی است نقش لبخند که بر روی لبها میشکند نقشه ای شیظانی است به که باید پیوست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟